برای تمام شبهایی که دیوار و پنجره و آینه یار شدن. یار شدند تا بار سنگین کلمات قفل شده به سرم را نگهدارند تا همیشه جلوی چشمم باشند. پنجره شفاف و مهربان است و دیوار محرم اسرار، وقتی با مدادی کمرنگ چیزی روی آن می نویسی و مشخصا کسی آن را نمی بیند. آینه اما... توی صورتت می کوبد تمام حرفهایی که میگویی فلانی!! حفظش کن.. آینه صریح و قاطع است. لابد مثل خودم

این دیوار و آینه و پنجره جان است، جان و یار که معنای اتاق را به این چهار دیواری متعلق به من می دهند. این خط ها، یعنی چه بر فائزه گذشت در یکسالی که گذشت. اما اسفند لعنتی... باید دیوار و پنجره شسته شوند. پس تکلیف این همه من ...؟! لعنت

خانه تکانی مگر نماد نبود؟؟ کمی غبار از خانه می گیریم و در اصل باید به خود برگردیم. پس در و دیوارو پنجره ی این اتاق سه در سه را به حال خودشان بگذارید... اگر هر ساله شسته می شدند، اسم فیلم ها و کتابهای مورد علاقه، ابیات عزیز و شماره تلفن های مهم پاک می شدند، به  نود و پنج غمگین من رحم کنید.. عزیزتر از هرسالند... سالی که با پاک شدن اینها شروع بشود، صد سال می خواهم نو نشود.. بگذارید نود و پنج و درد عمیقش برای من بماند، لکه های آینه و نقاشی های دیوار و نوشته های شیشه عزیزتر از گفتن سال خوبی داشته باشید های همیشگی ست... درد نود و پنج را از من نگیرید... قول میدهم تمام پنجره و دیوارو آینه ی سالهای قبلم را از نو‌ بشورم