باد تند رو با قایم کردن صورتم پشت صورت راننده مهار میکنم. دستم به میله فلزی یخ پشت موتور قفل شده در حالیکه ماسک از اول مسیر لای انگشتام مونده. سعی میکنم تمام مهارت هایی که برای موتورسواری بلدمو پیاده کنم. بدنمو تا جایی که ممکنه به سمت راننده خم میکنم. سعی میکنم نرم بشینم که با حرکات جنون وار موتور سوار، منم حرکت کنم. راننده کلاه کاسکت داره و من کلاه روسی خاکستری محمدحسین رو. نگرانم. تصور میکنم که با یکی از این ترمزهای وحشتناک ش از موتور کنده میشم و وسط مسیر ویژه اتوبان چمران نقش زمین میشم و بی آرتی از روم رد میشه. راننده سالم میمونه و بابا تا دنیا دنیاست، محمدحسین رو نمی‌بخشه که دختر جوونش تو سانحه موتور سواری عین پسر خاله ش مرد. همه چی سر محمدحسین خراب میشه. فقط به این خاطر که صاحب من نبود و هیچ موقع هم توی این نقش قرار نگرفت. اما بابا و‌ احتمالا هیچ کدوم از اقوام اینو نمی پذیرن. 

لابلای فحش دادن هاش به راننده های کلافه ای که یکم دیر به موتورسوار راه می‌دن و اون مدام بوق میزنه و توهین می‌کنه، بهش میگم من عجله ندارم و آروم برو. کامم تلخه. محمدحسین گفت که خسته میشی و خسته شده بودم. بعد گفت فوقش پشیمون میشی عیب نداره. پشیمون بودم. دلم میخواست یک دقیقه تو ترافیک وامیساد و انقد لایی نمی‌کشید تا به یکی پیام میدادم اگر من مردم، بگید به بابام که تقصیر محمدحسین نیست. همه ی نگرانیم همین بود. 

یاد مامان مریم میفتم. وقتی نامزد‌ بودیم به اصرار زینب دختر احساسی و پر هیجانش رفته بود دکتر سخت گیری برای لاغری. نیمه های شب ضعف وجودشو می‌گیره و تقریبا حالش به وخامت می‌ره. چیزی که تعریف کرد این بود که اون موقع فقط به این فکر می‌کردم که الان میمیرم و همه میگن مقصر زینبه. اون موقع فکر کردم چقدر مامان مریم مهربونه که جون خودش کمتر اهمیت داشته براش تا عذاب زینب.

به مامان آرمیتا که بعد ۶ سال هنوز میگه مقصر مرگ آرمیتا منم ، شیش ماه پیش گفتم آرمیتا ناراحت میشه اگر ببینه تصمیم شخصیشو به نام خودتون زدید. کفایت شخصی شو‌ زیر سوال نبرید. آرمیتا تماما انتخاب کرد و حتما سر انتخابش هست.

از طرف خودم، مامان مریم، آرمیتا و تمام کسانی که می میرن و کسانی در مرگشون مقصر شناخته میشن که اصلا عادلانه نیست این وصیت رو بپذیرید: خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش...

هر لحظه که جسم من با نقصان مواجه و یا زندگیم تمام شد، من مسئولیت اتفاق رو کاملا به عهده میگیرم. مگر دزدیده شده باشم. من بعد از مرگ یا هر بلایی، همچنان من هستم. برای تصمیماتم ولی انتخاب نکنید.